ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

شناخت از روی عقاید

اترش
دوشنبه 5 مهر ماه سال 1389 ساعت 00:16 AM
حالا فهمیدم
پس جریان به قبل از اسلام و شمشیر ۵۰ بازمی گردد نه بعد از آن.

قصدم نبش قبر گذشته نیست ولی لازم می بینم نکاتی را بازگو کنم.

من شما را دعوت به قضاوت در مورد مطالبم نکردم. این فردی به نام «یک سوال» بود:
http://www.narya.blogsky.com/Comments.bs?PostID=2
یک سئوال

سه شنبه 1 تیر ماه سال 1389 ساعت 12:22 PM
با سلام
استاد عزیز خواستم نظر شما را در مورد سه یادداشت که پیرامون زنا و فحشا در این وبلاگ آمده است را جویا شوم؟!
ممنون
bazkhani.blogfa.com

که در پاسخ گفتید:
آقای اترش. نوشته های شما را خواندم. گمانم باید تا درج یادداشت ۵۰ اسلام و شمشیر تامل کنید، که به گمانم زمان ان نزدیک است.


من به این اشتباه گرفته شدنم اعتراضی نکردم چون همان روز آن را ندیدم و مسئله خاصی هم نبود.
در بلاگ اسکای شماره آی پی هر نظر دهنده در کنار اسمش ثبت می شود ویژگی که در بلاگفا برقرار نیست می توانید آی پی این نام را با کامنت هایی که به نام اترش ثبت شده چک کنید.

صبر کنید... نکند آن موقع که مچ همین سئوال را گرفتید منظورتان از «آن دیگری» اترش بود؟!
کامنت شما را با نام + تایید کردم که با پنجمین نام شما هم آشنا شده باشیم: ره، سه نقطه، سئوال علامت + و آن دیگری.

نه «سئوال» و نه آن اسم ها هیچکدام مال من نبوده اند و هرچه نوشته اند هیچ ربطی به من ندارد.
شما مرا با کسی دیگر اشتباه گرفته اید.  

نمی دانستم این مقاله اسلام و شمشیر ۵۰ شما هم در واقع جوابی به مقالات من در مورد مبحث زنا و فحشا است.
در آن مقاله (۱۷ صفحه ایی) من متن قرآن را زیر سوال نبرده بودم و تعجب می کنم که مگر در این مقاله چه نوشته ام که من را با عتیق نیشابوری مقایسه کرده اید.
این حق من و هر انسان دیگری است که در قرآن غور و بررسی کند. به فرض اگر در نتیجه گیری من مشکلی بوده (که من هم در وبلاگ هم در سایتم خود را مصون از اشتباه جلوه نداده ام) می توانستید اشتباه من را گوشزد کنید. من اصلا مقاله ۵۰ شما را در تضاد و مخالفت با خودم ندیدم و حالا هم نمی بینم تا بخاطر آن از کوره در رفته باشم.
هم مقاله من بدون تغییر موجود است و هم مقاله شما قضاوت را به خوانندگان واگذار می کنم که هر دو را بخوانند و ببیند مقاله شما در تضاد با زنا و فحشای من است و من «برداشت هایم را به جای لسان خدا گذاشته ام» یا نه.

من در آن زمانی که مورد شدیدترین تهمت های شما قرار گرفته بودم و مستقیما و علنا دست نشانده ی یهود و... می خواندید و دیگرانی هم به دنبال شما چه ها که نگفتند سخنی به ناسزا نگفتم. منی که در دفاع از خودم ناسزا نگفتم چه طور می شود در دفاع از ۲۰۶ که از نیات و مقاصد نامطلوبش نوشته ام به شما ناسزا گفته باشم؟
کامنت هم که دیگر وجود ندارد تا قضیه روشن شود... اصلا بیایید فراموشش کنیم، من از طرف کسی که آن کامنت را نوشته (چه هنوز فکر می کنید کار من بوده چه فرد دیگری) از شما و اگر شامل شخص دیگری بوده عذر خواهی می کنم.
پاسخ:
آقای اترش. زیر آبی می روید. کسی را با شما اشتباه نگرفته ام. آن یادداشت شما نه در موضوع زنا و فحشا، که در باب احتمال دست بردگی و تحریف در آیات قرآن بود که شما نفهمیدم بر چه اساس موافق غیر ارژینال بودن آیاتید. و البته به اتکاء این که مثلا در سرسوره ها، ذکر محل نزول یکسان نیست که خود زائده ای بیرون از قرآن و تنها در قرآن های اخیر ظاهر شده است. چه طور مسییر را منحرف می کنید حال آن که در کامنت قبل تکه ای از آن مقاله را هم آورده بودم که ظاهرا از نظر شما نگذشته است:

«اما چنین نیست که همه اشتباهات تا آخرین مورد آن تصحیح شده باشد. امیدوارم خداوند فرصت و مجال پرداختن به اشتباهی در اعراب گذاری را که در قرآن امروزی هم وجود دارد، در اختیارم قرار دهد».

هرچند شما چنین قرآن های با اعراب اشتباه را هم نخواهید یافت و می گذرم که اشتباه احتمالی اشخاص در کتابت را به حساب متن می گذارید و هرچند هنوز حتی نگارش اشتباه از سوی کاتبین را هم سراغ ندارم مگر در غمزه های خوش نویسی ها که گاه میم را چنان می پیچانند که صورت ه دو چشم به خود می گیرد، چنان که در یکی از مجلدات مجموعه پلی برگذشته نشان داده ام. بنا بر این از روی موضوع نپرید، دوباره رجوع کنید و از یاد نبرید که خداوند مجادله بر سر کلمات و آیات را نهی کرده است :

الذین یجادلون فی آیات الله بغیر سلطان آتاهم کبر مقتا عندالله و عندالذین آمنوا... غافر ۳۵
ما یجادل فی آیات الله الا الذین کفروا... غافز ۴
دیگر خود دانید هرکس دستی بر آتش فشان دروغ در تاریخ و ادبیات و مکتوبات این منطقه دارد، از ستایش و دعوت به یادگیری از دیوان اشعار و اکرام مولانا در نوشته های شما، فی الجمله سر از مطلب درمی آورد.